مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
خلق عالم تشنۀ یک جرعه احسان رباب هـفـتم مـاه عـزا هـستـیم مهـمـان رباب مـادر باب الحـوائج حـاجـتم را میدهد دردمـندم لاجـرم دستـم به دامـان رباب در حقیقت هر که دارد آشنایی با حسین هست در یوم الحساب از آشنایان رباب هرکجا حرف از وفاداری شود پیش از همه میدرخشد در غزل نام درخشان رباب به همه ثابت شده اصلا گره خورده بهم بیگمان جان علیّ اصغر و جان رباب دل به دریای بلا زد بیعصا روز دهم پیش چشمان همه موسیبن عمران رباب نور چشـمش کرده روشن پهنۀ آفاق را روی دستان پـدر خـورشید تابان رباب دل هلاک نـالۀ حاج اصغر زنجانیاش میدهد ما را به کشتن مرثیه خوان رباب گریۀ ما را در آورده ست طرز گریهاش مـا پـریـشانـیم از اول پـریـشـان ربـاب نه فقط ما گریه بر حال خرابش کردهایم بین میدان و حـرم آقاست گریان رباب به محرم رنگ و بوی دیگری بخشیده است ناله و سوز دل و حزن دوچندان رباب از دعای خیر این بانو و لطف همسرش سالها هـسـتـیـم مـداح عـلـی اصـغـرش میشویم امشب دخیل محضر شیرخوارهای چشم مان بر دست حاتم پرور شیرخوارهای رزق مان را میدهد هرشب علی اصغر به ما شد کفیل عاشقان نان آور شیرخوارهای در بزرگی کم ندارد از برادر بیگمان جان به قربان عـلی اکبر شیرخوارهای نور وجه اللهی اش ما را مسلمان کرده است اهـل ایـمـانـیم با پیـغـمبر شیرخوارهای ظاهـرا گهـواره اما باطـناً گـهـوارهاش دارد اینجا حکم سنگر؛ سنگر شیرخوارهای تا بخواند خطبهای روشنگرانه میشود دست سالار شهیدان منبر شیرخوارهای گریهاش باشد رجز قنداقهاش باشد زره میرسد در معرکه شیر نر شیرخوارهای لرزه افتاده به جان دشمنان از شوکتش فتح خیبر کرده گویا حیدر شیرخوارهای آسمان هم میبرد فرمان از او؛ چشم فلک در زمین دیگر ندیده رهبر شیرخوارهای من شب هفت محرم روضه میخوانم فقط از لب خشکیده و چشم تر شیرخوارهای تا سپـیـدی گـلـویش را نـشـان هم دهـند پُر شود از حرمله دور و بر شیرخوارهای بسکه شش دنگ حواسش را به تیرش می دهد حرمله میپاشد از هم حنجر شیرخوارهای در مـیان قـاب دسـتـان پـدر پـیـدا شـود آه تـصـویر گـلوی پـرپر شیرخوارهای در امان است از هجوم اسب های تند و تیز بر زمین وقتی بماند پیکر شیرخوارهای؟ روضههای بیکلام کربلا تا شام هست گـریههـای بیامان مـادر شیرخوارهای شب شب باب الحوائج هست اما میزنم من گریزم را به طفل دیگر شیرخوارهای پشت در هم مادری مضطر شد و بیتاب شد از مدینه کودک ششماهه کشتن باب شد |